امروز صبح دو خبرنگار , یکی از سرویس عمران و آبادانی و دیگری از سرویس فرهنگی تی جی نیوز رو به مقر فنی تی جی اعزام نمودیم. گزارشی از ماموریت خود ارائه دادند به شرح ذیل
به راه افتادیم و راه دور و درازی را طی کردیم. به محض نزدیک شدن به تی جی فریاد های آقا جعفر(مردی با ریش های پروفسوری , از گماشتگان تی جی در پارکینگ) رو شنیدیم. شوکه شدیم. او از راه دور (جلوی درب پارکینگ دانشگاه) برایمان دست تکان میداد. من و همکارم یاد ماجرای دهقان فداکار افتادیم. اما با رشادت و دلیری بر سرعت خودروی خود افزودیم و به پارکینگ تی جی و جعفر نزدیک شدیم. اما وقتی به پارکینگ رسیدیم فهمیدیم که فریاد های او از خوشحالی دیدن ما بوده است. ذوق و شوقی کودکانه سراپای وجود آقا جعفر را فرا گرفته بود. او به گرمی از ما استقبال کرد و بعد از نشان دادن جای پارک , آغاز ترم جدید را به ما
تبریک گفت و به ما ذرت مکزیکی تعارف کرد. نوش جان کردیم. خوشمزه بود
سپس به سمت درب اصلی مقر فنی تی جی راه افتادیم. با نزدیک شدن به درب دانشگاه آقا مجید (فروشنده ی جلوی درب دانشگاه) را دیدیم. احوالپرسی ای با او کردیم. به ما خبر از سفری داد. گویا قرار است که مدتی دیگر آقا مجید مهربان ما هم فرار مغز ها شود. همه ی سیگار دوستان و دانشجویان دودکش تی جی به خاطر تامین مواد مخدرشان به او مدیونند. حتی آنهایی که سیگاری هم نیستند حداقل یکبار از او سفته خریده اند. همه ی ما به این مرد نازنین مدیونیم. مصاحبه ای با او انجام دادیم که متن آن مصاحبه را هم به پیوست این گزارش تقدیم سردبیر تی جی نیوز می کنیم تا بعد ها در این بلاگ بگذارد
وقتی که وارد دانشگاه شدیم , از تعداد دانشجویان حاضر در دانشگاه شوکه شدیم. دانشجویان و علم دوستانی چند در محوطه دیدیم. از برخی پرسیدیم که چه کلاسی دارند. بیشترشان جواب دادند که دلشان برای دانشگاه تنگ شده بوده و این روزهای اول فقط «واحد محوطه» می گذرانند. به خودمان بالیدیم که امروز علاوه بر گذراندن واحد محوطه , حداقل چند گزارش نیز برای خبرگزاری محبوبمان تهیه می کنیم و حضورمان مفید تر از بقیه است. وقتی وارد محوطه ی میدان حوض (پشت ساختمان سه) شدیم برای چندمین بار شوکه شدیم
متوجه شدیم که به مناسبت بیست و دوم بهمن چند طرح عمرانی در تی جی در دست ساخت است. این بار یاد حرف های معلم دینی دبستانم درباره ی جنگ خندق افتادم.خندق های طویلی دور میدان حوض کنده بودند. وقتی مسیر خندق ها را ادامه دادیم تازه به عمق فاجعه پی بردیم. این خندق ها حتی تا حوالی میدان بز (پشت ساختمان دو) هم ادامه داشتند. انگشت تعجب در دهان مکیدیم. شنیده ها حاکی از این است که امکان دارد این خندق ها تا مراکز ایرانشهر و شکوه هم ادامه پیدا کنند. هر دوی ما تا به حال ماموریت های خبری زیادی را برای تی جی نیوز انجام داده ایم اما تا به حال همچین خندق طویلی ندیده بودیم. همکار خبرنگارم که تا حدی با زبان شیرین برادران افغان آشنایی داشت با یکی از مسوولین حفر خندق مصاحبه ای کوتاه انجام داد و من هم تصویری از ایشان و دستیارشان در حال کلنگ زنی تهیه کردم. (با لهجه ی مردمان همان کشور دوست و برادر خوانده شود)
خبرنگار: چه کار مکنی؟
مسوول: خندق حفر مکنم.
خبرنگار: برای چه حفر مکنی؟
مسوول: من چه بدانم
خبرنگار: من خبرنگارم. عکست اندازم , معروف شوی.
مسوول: ها. گمانم برای عبور سیم است.
خبرنگار: با تشکر
مسوول: سپاسگزارم
من و همکارم ابتدا فکر کردیم که این خندق ها برای عبور آب حفر می شوند و قرار است جوق های آب در حیاط تی جی به راه افتند , تصمیم گرفته بودیم که از فردا هر روز بیاییم دانشگاه , پاچه های شلوارمان را بالا بدهیم , پاهایمان را در آب زلال جوق های تی جی بگذاریم , هندوانه ای را در آب بگذاریم تا خنک شود و سپس حین استعمال قلیان به همراه بقیه ی دانشجویان هندوانه بخوریم
ضمنا در حین بازگشت صحنه ی دلخراشی را دیدیم که گزارش آن را روز های بعد خدمت سردبیر محترم تقدیم
خواهیم کرد. البته یه صحنه ی هیجان انگیز دیگه هم دیدیم که بی ادبی بود و گزارش نکردیم.
نکته: لطفا نظرات خودتون راجع به این پست و مطالب دیگه ی بلاگ رو به صورت کامنت پای همون مطلب بنویسید. اینجوری نظرها راجع به هر مطلب در یک جا جمع می شه و ماندگار تر هم میشه. اما اگه به عنوان سی ام در پیج نظرتون رو بگید زیاد خونده نمی شه. برای گذاشتن نظر باید روی عبارت انگلیسی و کوچک کامنت در زیر هر نوشته کلیک کنید